1 ای پیش تو حاسدانت را سنگی نه در جنب تو دشمنانْتْ را رنگی نه
2 ملک از ملکان بری و آهنگی نه لشکر شکنی و در میان جنگی نه
1 ای شده ملک و دین ز کلک تو راست کلک تو کار ملک و دین آراست
2 دل صافیت مَطلع قَدَرست کفِ کافیت مقتضای قضاست
1 بودم میان خلق یکی مرد پارسا قلّاش کرد نرگس جمّاش تو مرا
2 از غمزهٔ تو در دلم افتاد وسوسه با وسوسه جگونه توان بود بارسا