1 سراغ دل نخواهی از من دیوانه پرسیدن قیامت دارد از سیلاب راه خانه پرسیدن
2 برون افتادهای از پردهٔ ناموس یکتایی نمیباید ز شاخ و برگ رمز دانه پرسیدن
3 محبت هر خسی را مورد الفت نمیخواهد به زلف یار نتوان جای دل از شانه پرسیدن
4 نفس تا میتپد لبیک و ناقوسیست در سازش دلی داریم چند از کعبه و بتخانه پرسیدن
5 چراغی را که پیش از صبحدم بردند ازین محفل سراغش باید از خاکستر پروانه پرسیدن
6 به سر خاکی فشان و گنج استغنا تماشا کن ز مجنون چند خواهی عشرت ویرانه پرسیدن
7 چراغی از قدح بردار و هر جانب که خواهی رو نمیخواهد طریق لغزش مستانه پرسیدن
8 به ذوق حرف و صوت پوچ خلقی رفته است از خود دماغ خوابناکان باید از افسانه پرسیدن
9 خمار ناتمامی دور چندین ما و من دارد چو پر شد هیچ نتوان از لب پیمانه پرسیدن
10 معارف باکه میگویی حقایق ازکه میپرسی کهگفتنهاست بر نامحرم و بیگانه پرسیدن
11 زبان شرم اگر باشد بهکام خامشی بیدل جواب مدعایت میدهد از ما نه پرسیدن