نگیرد تا دلت در دل دری از سحاب اصفهانی غزل 107

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

نگیرد تا دلت در دل دری چند

1 نگیرد تا دلت در دل دری چند بدل بگشا ز زخم خنجری چند

2 دلم دانی که در خیل بتان چیست مسلمانی اسیر کافری چند

3 ز بی مهری سیه دارند روزم مهی چند از جفای اختری چند

4 چنان ویران شد از غم خانه دل که شهری از هجوم لشگری چند

5 پرم آن روز بگشاید که از من بدام او نباشد جز پری چند

6 چنان ماند متاع دین که داری (سحاب) از هر طرف غارتگری چند

عکس نوشته
کامنت
comment