1 ندید و نبیند ترا هیچکس گه رزم مثل و گه بزم دس
1 تا در دو جهان قضای معبود بود تا خلق جهان و چرخ موجود بود
2 گر ملک بود بدست محمود بود ور سعد بود بدست مسعود بود
1 هر سؤالی کز آن لب سیراب دوش کردم همه بداد جواب
2 گفتمش جز شبت نشاید دید گفت پیدا بشب بود مهتاب
1 بمجلس اندر کان بت مرا شراب دهد بمن نشاط و ببد خواه من عذاب دهد
2 یکی چنانکه خدایش همه عذاب دهد یکی چنان که خدایش همه صواب دهد