گل مقصود نچید آن که از ملک‌الشعرا بهار غزل 328

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد

1 گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد

2 یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود پیره زالی به کلافیش خریدار نشد

3 همره نوح نشد، همسر داود نگشت هرکه خدمتگر آهنگر و نجار نشد

4 از رهش پای مکش دامنش از دست منه فکر یکبار دگر کن اگر این بار نشد

5 صنما پرده ز رخ برکش و بر قلب فکن که حجاب رخ زن حافظ اسرار نشد

6 چهره بگشای و ز چشم بد اغیار مترس که گل آزرده دل از چشم بد خار نشد

7 در پس پردهٔ ناموس نهان شو زیرا چادر و پیچه حجاب زن بدکار نشد

8 زن که با حسن خداداده نیاموخت هنر لایق همسری مردم هشیار نشد

9 دیو پتیاره بود گرچه بود نیکوروی زن که با نامزد خویش وفادار نشد

10 عفت دختر دوشیزه نهالی است بهار که چو شدکنده ز جا سبز دگربار نشد

عکس نوشته
کامنت
comment