نگنجد در سرم سودای زنجیر از اسیر شهرستانی غزل 672

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

نگنجد در سرم سودای زنجیر

1 نگنجد در سرم سودای زنجیر روم از دور بوسم پای زنجیر

2 جنونم بسته چابک سواری مرا فتراک باید جای زنجیر

3 به من یک گام همراهی نکرده است چو بلبل گشته شوخیهای زنجیر

4 به از چاک گریبان بهار است به من از دور چشمکهای زنجیر

عکس نوشته
کامنت
comment