1 نگنجد در سرم سودای زنجیر روم از دور بوسم پای زنجیر
2 جنونم بسته چابک سواری مرا فتراک باید جای زنجیر
3 به من یک گام همراهی نکرده است چو بلبل گشته شوخیهای زنجیر
4 به از چاک گریبان بهار است به من از دور چشمکهای زنجیر
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
1 فسونی خوانده چشمت شیشهها را که نرگسدان کند اندیشهها را
2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافلپیشهها را
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا