برخسارت دمی دل دیده خونبار از فضولی بغدادی غزل 130

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

برخسارت دمی دل دیده خونبار نگشاید

1 برخسارت دمی دل دیده خونبار نگشاید که سیلی از سرشک آن بر رخسار نگشاید

2 ز بار غم نرستم در ره عشق و چنین باید که ره رو در مهالک تا تواند بار نگشاید

3 بجان دادن نجات از عقد گیسویش نیابد دل بآسانی کسی این عقده دشوار نگشاید

4 نیارم جز شکایت بر زبان از یار در هر جا چرا بر من زبان طعنه اغیار نگشاید

5 گره شد در دل ما این تحیر کز چه رو یارب دل ما چون گره زان زلف عنبر بار نگشاید

6 چه باشد گر نشوید خاک راهش گریه از چشمم وزان مه بر دل زارم در آزار نگشاید

7 فضولی کی تواند بست بر خود زیور تقوی مگر آن ماه طلعت پرده از رخسار نگشاید

عکس نوشته
کامنت
comment