به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری از بیدل دهلوی غزل 2693

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری

1 به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری دل شکستهٔ ماکرد ناله معماری

2 در آن بساط ‌که موجود بودن‌ست غرض چو ذره اندکی ما بس است بسیاری

3 به رنگ غنچه درین باغ بیدماغان را نسیم درد سر و شبنم است سر باری

4 خدنگ ناله که از جوش نه فلک گذرد منش به داغ جگر می‌کنم سپرداری

5 سرم به خدمت هستی فرو نمی‌آید نفس به گردنم افتاد و کرد زناری

6 چه سحر کرد ندانم نگاه جادویت که مرده است جهانی به ذوق بیماری

7 در آرزوی دهان تو بسکه دلتنگم نفس به سینهٔ من ره برد به دشواری

8 جهانی از نم چشمم مگر به توفان رفت به بحرش ای مژه‌ام بیش ازبن نیفشاری

9 دگر چو سایه‌ام از خانمان چه می‌پرسی نشسته‌ام به غبار شکسته دیواری

10 نگاه اگر نشود صرف تار و پود تمیز سر برهنه ‌کند چون حباب دستاری

11 ز هرزه تازی اگر بگذرد سرشک خوش است گهر شود چو نشیند ز قطره سیاری

12 کجاست‌ گوهر دیگر محیط عرفان را مگر ز جیب تامل سری برون آری

13 طلسم غنچه هجوم بهار در قفس است به خون نشین و طرب‌کن اگر دلی داری

14 چه جلوه‌ها که نشد فرش حیرتم بیدل صفای خانهٔ آیینه داشت همواری

عکس نوشته
کامنت
comment