مکن کز چشم من بر خاک سیل از خاقانی شروانی غزل 147

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد

1 مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد نترسی ز آن چنان سیلی کزو آتش چنین خیزد

2 گوزن آسا بنالم زار پیش چشم آهویت چه سگ‌جانم که چندین ناله زین جان حزین خیزد

3 کله کژ کرده می‌آئی قبای فستقی در بر کمانکش چشم بادامت چو ترکی کز کمین خیزد

4 چو تو در خندهٔ شیرین دو چاه از ماه بنمائی مرا در گریهٔ تلخم دو دریا بر زمین خیزد

5 بگریم تا مرا بینی سلیمان نگین رفته بخندی تا ز یاقوتت سلیمان را نگین خیزد

6 به هجرت خوشترم دانم که از هجر تو وصل آید به مهرت خوش نیم دانم که از مهر تو کین خیزد

7 چو رحم آرد دلت بینم که آب از سنگ می‌زاید چو خشم آرد لبت بینم که موم از انگبین خیزد

8 بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین مرا عناب‌وار از روی خون آلوده چین خیزد

9 نو باری اشک خون می‌بار خاقانی در این انده که انده شحنهٔ عشق است و سیم شحنه زین خیزد

عکس نوشته
کامنت
comment