1 ندهم دل به دست تو ندهم گربه تو دل دهم ز تو نرهم
2 کوی تو جایگاه فتنه شده ست بر سر کوی تو قدم ننهم
3 دوستان از فراق تو شکهند من همی از وصال تو شکهم
4 گرمن لابه ساز چرب سخن چه بسی لابه ها به دل ندهم
5 سخت بسیار حیله باید کرد تا زدست تو سنگدل بجهم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار
2 هر زمان چشمم فشاند بر گل زرد ارغوان هر زمان زلفش کندبر نسترن عنبر نثار
1 چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
2 خاک را چون ناف آهو مشک زاید بیقیاس بید را چون پر طوطی برگ روید بیشمار
1 بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
2 چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به