- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را گلی از باغ تو چیدن نگذارند چیدن چه خیالیست که دیدن نگذارند
2 بهر سخنی از لبت ای غنچه ی خندان چون گل همه گوشیم شنیدن نگذارند
3 هر جا که شود آینه ی روی تو پیدا آهی ز سر درد کشیدن نگذارند
4 بی چاشنی درد و غم از ساغر مقصود یک جرعه بدلخواه چشیدن نگذارند
5 ما را ز نمکدان تو ای کان ملاحت غیر از جگر پاره گزیدن نگذارند
6 این طرفه که رندان خرابات مغان را پیراهن ناموس دریدن نگذارند
7 هرچند کشد سرزنش خار فغانی او را گلی از باغ تو چیدن نگذارند