1 از جواب و سوال ما دانی شاید ار زیر کی فرو ماند
2 گرد گفت محال را چه عجب کاینهٔ عقل را بپوشاند
3 زان که خورشید را ز بینش چشم ذرهای ابر تیره گرداند
1 عاشق و یار یار باید بود در همه کار یار باید بود
2 گر همه راحت و طرب طلبی رنج بردار یار باید بود
1 نور رخ تو قمر ندارد شیرینی تو شکر ندارد
2 خوش باد عشق خوبرویی کز خوبی او خبر ندارد
1 ای به بر کرده بی وفایی را منقطع کرده آشنایی را
2 بر ما امشبی قناعت کن بنما خلق انبیایی را