سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

ای دریغا کز وصال یار ما را از سیف فرغانی غزل 97

غزل 97 ام از 736 غزلیات

ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست

1 ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست دل ز دستم رفته و دلدارم اندر چنگ نیست

2 چون بمهر دوست ورزیدن مرا نیکوست نام گر بطعن دشمنان بدنام باشم ننگ نیست

3 بی تو عالم بر دلم ای جان چو چشم سوزنست چشم سوزن بر دلم چون با تو باشم تنگ نیست

4 کس بتو مانند و نسبت نیست با تو خلق را زنگ همچون آینه آیینه همچون زنگ نیست

5 گر میانت در زرو یاقوت گیرم چون کمر خدمتی نبود که آن جز خاک و این جز سنگ نیست

6 سعدی اریک چند در میدان تو اسبی براند مرکب ما پشت ریش و باره ما لنگ نیست

7 در سخن نیکست هرکس را و بر بالای چنگ این بریشمها که می بینی بیک آهنگ نیست

8 سازها دارند مردم مختلف بهر طرب لیک از آنها در خوش آوازی یکی چون چنگ نیست

9 سیف فرغانی نکو گوید سخن منکر مشو چون توان گفتن شکر را طعم و گل را رنگ نیست

10 کار خواهی کرد عاشق شو که به زین نیست کار شعر خواهی گفت ازین سان گو که به زین لنک نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست

شاعر شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست سیف فرغانی می باشد.

شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست چیست ؟

قالب شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست غزل است

مضمون اصلی شعر ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.