1 یارت نکند به مهر تمکین ای دل او نیست حریف، مهره بر چین ای دل
2 از یار سخن مگوی چندین ای دل خیز از سر او خموش بنشین ای دل
1 جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند
2 مائیم و دلی جوجو از اندیشهٔ عشقت عشقت به یکی جو چه دهد یا چه ستاند
1 گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا از بلای عشق او روزی امانستی مرا
2 گر مرا روزی ز وصلش بر زمین پای آمدی کی همه شب دست از او بر آسمانستی مرا
1 چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
2 جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف تو راست معجزه و نام تو سلیمان است