1 از سینه و دل ما نشنید کس صدایی مردیم از جدایی ای سنگدل کجایی
2 محمل گذشت و لیلی نشنید زاری ما تا گرد کاروان هست ای ناله دست و پایی
3 در مذهب نکویان کفر است چین ابرو چون گل شکفتهرو باش گر همدم صبایی
1 ساقی بیا که باز خراب است حال ما پیش آر باده ای صنم بیزوال ما
2 جامی بده که دست نشاطی بهم زنیم شد خشک در قفس همه اعضا و بال ما
1 اول به نام آنکه زد این بارگاه را افروخت شمع مشعله مهر و ماه را
2 برپای کرد زنگی شب را ز تخت ظلم بر جا نشاند روز مرصّع کلاه را
1 عزیزا چون به من دل مهربان کردی خوشت باشد سرافرازم میان عاشقان کردی خوشت باشد
2 ز روی مهربانی از لب لعل شفابخشت علاج درد جای ناتوان کردی خوشت باشد