1 از سینه و دل ما نشنید کس صدایی مردیم از جدایی ای سنگدل کجایی
2 محمل گذشت و لیلی نشنید زاری ما تا گرد کاروان هست ای ناله دست و پایی
3 در مذهب نکویان کفر است چین ابرو چون گل شکفتهرو باش گر همدم صبایی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها
2 دردم افزون شد نمیدانم ز عشقت چون کنم با وجود آنکه کردم در غمت تدبیرها
1 در شهربند عمر که کس را دلیل نیست چیزی به غیر دردسر و قال و قیل نیست
2 بسیار در قلمرو صورت جمیل هست اما یکی به خوبی صبر جمیل نیست
1 عشقبازان جمله گلچین گلستان تواند گلرخان خار سر دیوار بستان تواند
2 عاشقان بیدست و پایانند در درگاه تو عارفان دریوزهگر بر خوان احسان تواند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به