1 از سینه و دل ما نشنید کس صدایی مردیم از جدایی ای سنگدل کجایی
2 محمل گذشت و لیلی نشنید زاری ما تا گرد کاروان هست ای ناله دست و پایی
3 در مذهب نکویان کفر است چین ابرو چون گل شکفتهرو باش گر همدم صبایی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خط سبز از رخت چون سر زند جان میکند پیدا برای زندگی خضر آب حیوان میکند پیدا
2 وطن در کنج لب میباشد اکثر خال مشکین را برای خویش طوطی شکرستان میکند پیدا
1 آن را که داغ عشقش پا تا به سر نباشد در دهر چون نهالی است کان را ثمر نباشد
2 از درد شام هجران دردی بتر نباشد بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد
1 عشقت چو شمع سوخت سراپا تن مرا چون موم و رشته پیرهن و دامن مرا
2 سوز درون گداخته از بس که جان من با هم شمرده تن نخ پیراهن مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **