1 ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمان این درد مرا درمان زنهار مکن ای جان

2 لطف ار کنی و احسان کن درد مرا افزون کن درد مرا درمان لطف ار کنی و احسان

3 یکذره غم جانان خوشتر بود از صد جان خوشتر بود از صد جان یکذره غم جانان

4 دردم ده و جان بستان ای منبع هر احسان ای منبع هر احسان دردم ده و جان بستان

5 جان میکندت قربان آنکس که دلش بردی آنکس که دلش بردی جان میکندت قربان

6 میسر کن و بی‌سامان دیوانهٔ عشقت را دیوانهٔ عشقت را بی سر کن و بی سامان

7 بر همزن و ویران کن اقلیم وجود فیض اقلیم وجود فیض بر همزن و کن ویران