سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم از وحشی بافقی غزل 373

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ای

1 سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ای تا نداند کس که چون بی اعتبارم کرده‌ای

2 چون بسوی کس توانم دید باز از انفعال اینچنین کز روی مردم شرمسارم کرده‌ای

3 ناامیدم بیش از این مگذار خون من بریز چون به لطف خویشتن امیدوارم کرده‌ای

4 تو همان یاری که با من داشتی صد التفات کاین زمان با صد غم و اندوه یارم کرده‌ای

5 ای که می‌پرسی بدینسان کیستی زار و نزار وحشیم من کاینچنین زار و نزارم کرده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment