- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داد تاراج مزن صبر نینباشته را خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
2 چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
3 باغبان چون نکند بستر آسایش خویش سایه نخل قد از خون دل افراشته را
4 تهمت آلودگی غیرت جاوید حرام رشک بر خویش ز بیداد تو نگماشته را
5 پاک بین باش که آیینه دل ساخته اند دیده پاس پریشان نظری داشته را
6 نزند بال هما جزگل خاری بر سر دست بر دل ز تمنای تو نگذاشته را
7 نبری نامش اگر ساغر جم گشته اسیر چشم امید به دست دگران داشته را