مرا وصلت به جانی برنیاید از خاقانی شروانی غزل 112

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

مرا وصلت به جانی برنیاید

1 مرا وصلت به جانی برنیاید تو را صد جان به چشم اندر نیاید

2 به دیداری قناعت کردم از دور که تو ماهی و مه در برنیاید

3 بدان شرطی فروشد دل به کویت که تا جان برنیاید، برنیاید

4 تو خود دانی که آن دل کو تو را خواست برای خشک جانی برنیاید

5 به میدان هوا در تاختم اسب به اقبالت مگر در سر نیاید

6 اگر روزم فرو شد در غم تو فرو شو گو قیامت برنیاید

7 بد آمد حال خاقانی ز عشقت سپاسی دارد ار بدتر نیاید

عکس نوشته
کامنت
comment