-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از فیض دل ار گوهر شب تاب نباشی چون خاک بهر جا که روی باب نباشی
2 ناخوانده مرو بر در کس تا زگرانی بار دل یک شهر چو سیلاب نباشی
3 مگشای زبان به ز خودی را چو به بینی زنهار که شمع شب مهتاب نباشی
4 جائیکه رفیقان چو جرس خواب ندارند باری تو چنان کن که گران خواب نباشی
5 بی لاف توکل ببغل گر ننهی نان آنروز کم از ماهی بی آب نباشی
6 آنجا که توئی خود سبب کلفت خویشی می کوش که در عالم اسباب نباشی
7 آسایش دیوانگی ایدل مده از دست یعنی پی وادیدن احباب نباشی
8 در حلقه زنار فسادی ندهد روی پرهیز که در حلقه اصحاب نباشی
9 زنهار وفا را غرض آلود نسازی در کوی توقع سگ قصاب نباشی
10 حیفست کلیم از تو که بیدجله اشکی یکتا گهری بهر چه شاداب نباشی