جفا مکن که دگر آن از بابافغانی شیرازی غزل 213

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد

1 جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد چنان شدم که بدل ماجرا نمی گنجد

2 هزار گونه جفا نقش بسته در دل تو چه شد که یکدو رقم از وفا نمی گنجد

3 مدار چشم سیه را بسرمه ی شوخی که در کرشمه ی این جز حیا نمی گنجد

4 خراب آن بدنم ای نهال روز افزون که همچو لاله و گل در قبا نمی گنجد

5 نگویمت که مکن گوش حرف بیگانه چو در دلت سخن آشنا نمی گنجد

6 درآمدی بدل و رستم از بلای جهان بهر کجا که تو باشی بلا نمی گنجد

7 بدرد عشق فغانی خسته را دل تنگ چنان پرست که یاد دوا نمی گنجد

عکس نوشته
کامنت
comment