-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با شکوه همزبان نشود گفتگوی ما پیچیده همچو گریه نفس در گلوی ما
2 ما آبروی خویش به عالم نمی دهیم بیهوده گریه ریخت به خاک آبروی ما
3 ای دل غمین مباش که در وادی طلب آوارگی دو اسبه کند جستجوی ما
4 ما را دلیل بادیه سرگشتگی بس است منت ز خضر هم نکشد آروزی ما
5 آسوده ایم با غم شوخی که تا به حشر آسودگی سراغ نیابد زکوی ما