-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حیرت دل گر نپردازد به ضبطکارها ناله میبندد به فتراک تپشکهسارها
2 عالمی بر وهم پیچیدهست مانند حباب جز هوا نبود سری در زیر این دستارها
3 نیست زندانگاه امکان سنگ راه وحشتم چون نگه سامان عینک دارم از دیوارها
4 عندلیبان را ز شرم نالهام مانند شمع شعلهٔ آواز بست آیینهٔ منقارها
5 از خرامموج می چشم قدحداغ استو بس دارد این نقش قدم خمیازهٔ رفتارها
6 موجهای این محیط آخرگهر خواهد شدن سبحه خوابیدهست در پیچ و خم زنارها
7 بسکه درهرگل زمین ذوق تماشا خاک شد پشه میآرد برون نظاره ازگلزارها
8 فقر در هرجا غرور یأس سامان میکند کجکلاهی میزند موج از شکستکارها
9 خوابراحت بستهٔ مژگانبههم آوردناست سایه میگردند از افتادن این دیوارها
10 چونسحر سعی خروشمقابل اظهار نیست بهکه برسازم شکست رنگ بندد تارها
11 بیدلاینگلشن ز بسمنظورحسن افتادهاست ناز مژگان میدمد گر دستهبندی خارها