- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشق از فتنۀ معشوق هراسان نشود تا که مشکل نشود واقعه آسان نشود
2 هر که ز آسیب ره عشق هراسان باشد به که اندر هوس سیب زنخدان نشود
3 یا که از کار فرو بسته نباشد گریان یا که دل بستۀ آن پستۀ خندان نشود
4 منتهای غم آه، اول شادیست بلی تا به آخر نرسد درد تو درمان نشود
5 دل آشفته ز جمعیت خاطر دور است تا که در حلقۀ آن زلف پریشان نشود
6 تا مسخر نشود دیو طبیعت روزی خاتم ملک در انگشت سلیمان نشود
7 تا نگردد چه عصا به هر کلیم افعی طبع از کفش چشمۀ خورشید درخشان نشود
8 شجر بی ثمر و شاخۀ بی برگ و بر است سر و دستی که نثاره ره جانان نشود
9 مفتقر روح وصالست فراق تن و جان بسر درست که تا این نشود ان نشود