عاشق از فتنۀ از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 72

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

عاشق از فتنۀ معشوق هراسان نشود

1 عاشق از فتنۀ معشوق هراسان نشود تا که مشکل نشود واقعه آسان نشود

2 هر که ز آسیب ره عشق هراسان باشد به که اندر هوس سیب زنخدان نشود

3 یا که از کار فرو بسته نباشد گریان یا که دل بستۀ آن پستۀ خندان نشود

4 منتهای غم آه، اول شادیست بلی تا به آخر نرسد درد تو درمان نشود

5 دل آشفته ز جمعیت خاطر دور است تا که در حلقۀ آن زلف پریشان نشود

6 تا مسخر نشود دیو طبیعت روزی خاتم ملک در انگشت سلیمان نشود

7 تا نگردد چه عصا به هر کلیم افعی طبع از کفش چشمۀ خورشید درخشان نشود

8 شجر بی ثمر و شاخۀ بی برگ و بر است سر و دستی که نثاره ره جانان نشود

9 مفتقر روح وصالست فراق تن و جان بسر درست که تا این نشود ان نشود

عکس نوشته
کامنت
comment