به ترانهٔ ندیمان نتوان از بابافغانی شیرازی غزل 4

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

به ترانهٔ ندیمان نتوان ربود ما را

1 به ترانهٔ ندیمان نتوان ربود ما را چو بود غم تو در دل ز طرب چه سود ما را

2 بنما رخ و هماندان که نماند کس به عالم چه کسیم ما که باشد عدم و وجود ما را

3 به نوید آب حیوان دل مرده بازمانَد تو ز عمر و حسن برخور که هوس غنود ما را

4 مشکن عیار عاشق به قیاس فهم دشمن بدو نیک ما چه داند که نیازمود ما را

5 به نظارهٔ تو دود از دل عاشقان برآمد چو سپند سوخت اکنون چه غم از حسود ما را

6 سر فتنه داشت امشب خود ما رقیب و رندی به شراب و ساقی کس طمعی نبود ما را

7 چو نوای نی فغانی دم جان گداز دارد که در آتش محبت فگند چو عود ما را

عکس نوشته
کامنت
comment