- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
2 چو هر چه میرسد از دست اوست فرقی نیست میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود
3 نسیم باد صبا بوی یار من دارد چو باد خواهم از این پس به بوی او پیمود
4 همیگذشت و نظر کردمش به گوشه چشم که یک نظر بربایم مرا ز من بربود
5 به صبر خواستم احوال عشق پوشیدن دگر به گل نتوانستم آفتاب اندود
6 سوار عقل که باشد که پشت ننماید در آن مقام که سلطان عشق روی نمود
7 پیام ما که رساند به خدمتش که رضا رضای توست گرم خسته داری ار خشنود
8 شبی نرفت که سعدی به داغ عشق نگفت دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود