1 نگشاد بپرسش من آن دلبر لب کام دل من نداد آن شکر لب
2 مقصود نشد میسر از دولت وصل وز شوق رسید دل بجان جان بر لب
1 نی دل و دین ماند نه صبر و شکیبایی مرا رفته رفته جمع شد اسباب تنهایی مرا
2 چند بر من رو نهد هر جا که باشد محنتی دل گرفت از صحبت یاران هر جایی مرا
1 ماییم درد پرور دنیای بی وفا با درد کرده خوشده مستغنی از دوا
2 هرگز نکرده درد دل اظهار ما طلب هر جا که دیده خط زده بر نسخه شفا
1 منم ببادیه نیستی نهاده قدم بحرف قید ز کلک فنا کشیده رقم
2 حکیم عقل ز درک تشخصم عاجز دبیر درک در اثبات هستیم ملزم