دانی چه بود عمر گران مایه از سحاب اصفهانی غزل 157

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

دانی چه بود عمر گران مایه دمی چند

1 دانی چه بود عمر گران مایه دمی چند این عیش و نشاطش به حقیقت المی چند

2 ای آن که تو را نیست یقین قصه دوزخ از کوی خرابات برون نه قدمی چند

3 شعرم همه گنج گهر اما بر خوبان دردا که مقابل نبود با درمی چند

4 خون خواهی خویش از که کند روز قیامت این دل که بود زخمی تیغ ستمی چند

5 گه صفر دهان تو و گه موی میانت نگذاشت بقایی ز وجود و عدمی چند

6 باید ز غم عشق کند چاره ی هر غم هر کس چو (سحابست) گرفتار غمی چند

عکس نوشته
کامنت
comment