1 دانی ، شها ، که دور فلک در هزار سال چون من یگانه ای ننماید بصد هنر
2 گر زیر دست هر کس و ناکس نشانیم اینجا دقیقه ایست ، شناسم من این قدر
3 بحرست مجلس تو و در بحر بی خلاف لؤلؤ بزیر باشد و خاشاک برزبر
1 خسروا ، چون تو آسمان نارد خدمت و زمانه بگزارد
2 باد را هیبت تو بر بندد کوه را حملهٔ تو بردارد
1 تویی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب فگند هیبت تو زلزله در آتش و آب
2 چه باک از آتش و آبت ؟ که چون خلیل و کلیم ترا شدند مطیع و مسخر آتش و آب