1 دانا که بود بنزد مردم هشیار آنکه به بیهوده هیچ می نکند کار
2 دانا آن شد که پخته سازد و نیکو خامی گفتار خویش و زشتی کردار
3 آنانکه چو خس ز جنبش موج گاهی بحضیض گاه در اوج
4 دریای جلال را کنون فلک سبحان الله مالک الملک
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مرا وزارت عدلیه از نخستین بار ندید قابل شفقت نخواند لایق کار
2 چرا که فاقد هر شرط و جامع هر خلف بدم که آدمیم من نه گرگ آدم خوار
1 شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد
2 بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود زین اختیار پایه ملک استوار کرد
1 مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد که از سعادت اولاد خود خبر دارد
2 مزینیه چو سیمرغ عنبرین پر و بال هزار بیضه زرین بزیر پر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به