1 نکند با عدو مدارا سود از بر قرب دور باید بود
2 گرچه داری بناز کژدم را بزند هر کجات یابد، زود
1 ای آنکه حضرت تو بقدر آسمان شدست وز حادثات صدر تو ما را امان شدست
2 با رأی پیر و بخت جوانی و عدل تو از جور چرخ حافظ پیر و جوان شدست
1 ای آنکه بیتو هیچ نظامی جهان نداشت بر هیچحق زمانه چو تو قهرمان نداشت
2 تا در وجود نامدی از پردهٔ عدم روی زمین ز نقش معالی نشان نداشت
1 ای ملک را ثنای صدر تو کار وی ملک را هوای قدر تو بار
2 تیر حزمت ز ماه دید سپر تیر جزمت ز مهر دید سپار