- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داد از تظلم فلک حقه باز داد چندین هزار خرمن هستی به باد داد
2 در گلشن وجود شکفته نشد گلی کآخر ورق ورق نه به خاک فنا فتاد
3 این معدن مروت و این کان عقل و هوش این بحر حلم و منبع عرفان و عدل و داد
4 جانش که طوطی چمن خلد بود، شد آخر به آشیانه اصلی خویش شاد
5 یعقوب بود، یوسف زندان مرگ شد سر در ره وفا شه دادگر نهاد
6 تاریخ رحلتش ز خرد جستم و ز علم اول دریغ گفت و پس آنگه بگفت داد