مرا گر به جاوید؟ عمری از میرزاده عشقی مثنوی 1

میرزاده عشقی

آثار میرزاده عشقی

میرزاده عشقی

مرا گر به جاوید؟ عمری دهند

1 مرا گر به جاوید؟ عمری دهند سپس بر سرم، تاج شاهی نهند

2 همانا شود، ز آن من کشوری در آید به فرمان من لشکری

3 یکی تخت زر، زیر پایم نهند به نیکوترین قصر، جایم دهند

4 دو صد دختر مهوش گلعذار بگردند دائم مرا در کنار

5 به عشرت گذارند، ایام من بنوشند بس باده بر نام من

6 همین گونه ام با همین دستگاه گذارند و بس بگذرد سال و ماه

7 همه مردم صاحب بخت و جاه به حسرت نمایند بر من نگاه

8 کسی گر بگوید، در آن گیر و دار به من: کای بهین طالع بخت یار؟!

9 تو کانقدر عیش و خوشی دیده ای سزد گر جهان را پسندیده ای

10 بدو گویم ایدر خوشی چیست؟ هیچ خوشی چیست جز ناخوشی، نیست هیچ

11 همین این همه برگ و ساز و طرب که بوده مرا دائما روز و شب

12 همین بارگاه و همین اقتدار همین وضع پاینده استوار

13 همین کامیابی هر روز و شب همین روز و شب، بانگ عیش و طرب

14 نیرزد به آن دم، که دل آرزو به چیزی نمود و نشد، زآن او!

عکس نوشته
کامنت
comment