- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی
2 روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی
3 گر مرا عشقت به سختی کشت سهل است این قدر کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی
4 در چکانیدی قلم بر نامه دلسوز من گر امید صلح باری در جوابت دیدمی
5 راستی خواهی سر از من تافتن بودی صواب گر چو کژبینان به چشم ناصوابت دیدمی
6 آه اگر وقتی چو گل در بوستان یا چون سمن در گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی
7 ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی
8 از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی
9 سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک گر به خدمت دست سعدی در رکابت دیدمی
10 این تمنایم به بیداری میسر کی شود کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی