- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
2 در که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکنم چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نیست
3 شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست صنع را آیینهای باید که بر وی زنگ نیست
4 با زمانی دیگر انداز ای که پندم میدهی کاین زمانم گوش بر چنگست و دل در چنگ نیست
5 گر تو را کامی برآید دیر زود از وصل یار بعد از آن نامت به رسوایی برآید ننگ نیست
6 سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست
7 گر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش دوستان را جز به دیدار تو هیچ آهنگ نیست
8 ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست
9 سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد از چه میترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست