-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن عقل را دیوانه زنجیر دانایی مکن
2 پرتو فانوس دارد خلوت سوز درون عشق را بدنام کردی خو به تنهایی مکن
3 شمع را تا سرنوشت صبح روشن شد گداخت دیده ای داری به کار خویش بینایی مکن
4 کاروان اولین سهو کتاب غفلت است عقل را بیهوده از تدبیر سودایی مکن
5 تخم نشتر در دل از افغان میفشان چون اسیر چاره درد محبت جز شکیبایی مکن