به پیش عارض او عرض از ابراهیم شاهدی دده غزل 105

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

به پیش عارض او عرض آفتاب مکن

1 به پیش عارض او عرض آفتاب مکن که آفتاب از او ذره ایست بی سر و بن

2 محبت من و دلدار سابق از ازل است از آن زمان که قلم رفت بر صحیفه کن

3 به فکر آن دهن اندیشه کرده عقل بسی نیافت در ره این نکته هیچ جای سخن

4 شراب کهنه بده ساقیا که هست لطیف به نوبهار گل تازه و شراب کهن

5 چو شاهدی ز ره زهد و توبه باز آمد به رغم مدعیان ساقیا قدح پرکن

عکس نوشته
کامنت
comment