-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن بر من ستم جانا از ین بیش بکارت می نیاید به بیندیش
2 لبت خون می چکاند از دل من نمک خون آورد پیوسته از ریش
3 مرا دل خود ز جور چرخ ریشست تو بیهوده نمک بر ریش مپریش
4 بخون زندگانی تشنه ام زانک که سیر آمد دلم از هستی خویش
5 ازین پس دست ما و دامن صبر ببینم تا چه خواهد آمدن پیش
6 همی یکسان نماند کار گیتی گهی نوشست کار او و گه نیش
7 بصبر احوال دیگر گون شود هم کسی باید که دارد صبر ازین بیش
8 ز تو روزی بکام دل رسم لیک بخون دل بر آید کار درویش