- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار
2 تو دریای الهی همه خلق چو ماهی چو خشک آوری ای دوست بمیرند به ناچار
3 مگو با دل شیدا دگر وعده فردا که بر چرخ رسیدست ز فردای تو زنهار
4 چو در دست تو باشیم ندانیم سر از پای چو سرمست تو باشیم بیفتد سر و دستار
5 عطاهای تو نقدست شکایت نتوان کرد ولیکن گله کردیم برای دل اغیار
6 مرا عشق بپرسید که ای خواجه چه خواهی چه خواهد سر مخمور به غیر در خمار
7 سراسر همه عیبیم بدیدی و خریدی زهی کاله پرعیب زهی لطف خریدار
8 ملوکان همه زربخش تویی خسرو سربخش سر از گور برآورد ز تو مرده پیرار
9 ملالت نفزایید دلم را هوس دوست اگر رهزندم جان ز جان گردم بیزار
10 چو ابر تو ببارید بروید سمن از ریگ چو خورشید تو درتافت بروید گل و گلزار
11 ز سودای خیال تو شدستیم خیالی کی داند چه شویم از تو چو باشد گه دیدار
12 همه شیشه شکستیم کف پای بخستیم حریفان همه مستیم مزن جز ره هموار