مکن ای دوست اگر از کمال‌الدین اسماعیل غزل 57

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

مکن ای دوست اگر بتوان کرد

1 مکن ای دوست اگر بتوان کرد هر چه از شور وز شر بتوان کرد

2 نه دل من که بیک غمزۀ تو عالمی زیر و زبر بتوان کرد

3 چون سر زلف تو از مشک سیاه دلی از خون جگر بتوان کرد

4 نبود لعل وگرنی چو لبت لبی از تنگ شکر بتوان کرد

5 توز من روی نهان کرده و پس گویی اندوه مخور، بتوان کرد؟

6 صبر تا چند کنم از رخ تو؟ صبر آخر چقدر بتوان کرد؟

7 جگرم خستی و خونم خوردی دل ببردی، چه دگر بتوان کرد؟

8 نیم جانی که بماندست اکنون به منش بخش اگر بتوان کرد

9 بهر آن بد گه کنی خرسندم که از آن نیز بتر بتوان کرد

10 با رخ تو همه کاری چون زر بتوان مرد و بزر بتوان کرد

11 رحمتی از تو توقّع دارم به بیندیش مگر بتوان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment