جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

پریشان از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1224

غزل 1224 ام از 6329 غزلیات

پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش

1 پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش وگر برناورم فردا سر خویش از گریبانش

2 الا ای شحنه خوبی ز لعل تو بسی گوهر بدزدیدست جان من برنجانش برنجانش

3 گر ایمان آورد جانی به غیر کافر زلفت بزن از آتش شوقت تو اندر کفر و ایمانش

4 پریشان باد زلف او که تا پنهان شود رویش که تا تنها مرا باشد پریشانی ز پنهانش

5 منم در عشق او چو گل پاره کنم جامه ز سودای گلستانش

6 در آن گل‌های رخسارش همی‌غلطید روزی دل بگفتم چیست این گفتا همی‌غلطم در احسانش

7 یکی خطی نویسم من ز حال خود بر آن عارض که تا برخواند آن عارض که استادست خط خوانش

8 ولیکن سخت می‌ترسم از آن زلف سیه کاوش که بس دل در رسن بستست آن هندو ز بهتانش

9 به چاه آن ذقن بنگر مترس ای دل ز افتادن که هر دل کان رسن بیند چنان چاهست زندانش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش

شاعر شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش چه کسی است ؟

شاعر شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش چیست ؟

قالب شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش غزل است

مضمون اصلی شعر پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.