- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پریشان جعد سنبل از سر زلف سمنسایت گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت
2 بود نظاره چون آیینه لذتگیر دیدارت سراپا دیده نرگس بود محو تماشایت
3 بهارستان گلزار جمالت عالمی دارد سری کو تا بود خالی ز سودای تمنایت؟!
4 روی دور از برم، جان از تنم آید برون آن دم بیا تا جان دمد در تن ز طرز آمدنهایت!
5 به راهت ز انتظاری دیده ما شد سفید اینجا ببخشا توتیای دیده از خاک کف پایت!
6 ز حسرت مردم ای بدخو نشینی چند با تنها بود آیا که من بینم تو را خالی ز تنهایت؟!
7 به دل مهر تو دارد طغرل از اغیار پنهانی بیا سویم الفآسا میان جان دهم جایت!