- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب آتش که شنیده است که روشن شود از آب
2 شنگرف دو رخسار تو آمیخته با سیم سیم تو ز دو دیدهام انگیخته سیماب
3 سیماب اگرم بارد به رخ عجبی نیست سیماب روان شیفته باشد به زر ناب
4 دو چشم و جبین تو در آن زلف چه باشد؟ دو نرگس نو ساخته اندر شب مهتاب
5 گربوسه به من بخشی دانی به چه ماند؟ مرغی که گه کشتن، قاتل دهدش آب
6 ز اندوه شبانگاهی خود با تو چه گویم شب خفته چه داند اثر دیده ی بیخواب
7 در دامنت آویزم تا مردم گویند آوبخته بر سرو یکی شاخک لبلاب
8 تا خط ندمیده است رفیقان را دلجوی تا نقدی باقی است فقیران را دریاب
9 بیم است که خط جوش زند گرد عذارت و اندیشهٔ او نیش زند بر دل اصحاب
10 عناب لبت بیمزه گردد ز خط سبز اینست، بلی خاصیت سبزهٔ عناب