-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شام خطت گرفته ز صبح آفتاب را زان روز خوش نمانده جهان خراب را
2 بر نام هیچکس رقم روز خوش نبود خواندیم هر دو رو ورق آفتاب را
3 بیغم نفس نمیکشم و جای عیب نیست گر دردکش به لای برآرد شراب را
4 از سوختن منال چو بردی به غم پناه نسپرده کس به شعله امانت کباب را
5 ساغر مدد ز باطن مینا طلب کند صبح است پیر و پیش قدم آفتاب را
6 قدسی دلم خلل نپذیرد ز حادثات نتوان خراب کرد سرای خراب را