1 مگر پرسید موسی ازخداوند که ای دانندهٔ بیمثل و مانند
2 ز خلقان کیست دشمن گیر یا دوست که هم محتاج و هم درویشِ تو اوست
3 خدا گفت او رهین نعمت ماست کسی کو سرکشد از قسمت ماست
4 کسی کز قسمت ما در نفیرست اگر روزست و گر شب در ز حیرست
1 دم مزن گر همدمی میبایدت خسته شو گر مرهمی میبایدت
2 تا در اثباتی تو بس نامحرمی محو شو گر محرمی میبایدت
1 هر شور وشری که در جهان است زان غمزهٔ مست دلستان است
2 گفتم لب اوست جان، خرد گفت جان چیست مگو چه جای جان است
1 ای دلم مست چشمهٔ نوشت در خطم از خط سیه پوشت
2 باد سرسبزی خطت که به لطف سر برون زد ز چشمهٔ نوشت
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند