1 دیبا بافی ای بت دیبا رخ هر پیشه را به دو رخ برهانی
2 دیبا بافی از همه جنسی تو چون روی خویش بافت نمی دانی
3 دیبای روم کس نخرد هرگز گر نقش روی خویش بگردانی
1 این چنین رنج کز زمانه مراست هیچ دانی که در زمانه کراست
2 هر چه در علم و فضل من بفزود همچنانم ز جاه و مال بکاست
1 خویشتن را سوار باید کرد بر سخن کامگار باید کرد
2 طبع خود را به لفظ و معنی بر تازه چون نوبهار باید کرد
1 جشن اسلام عید قربانست شاد ازو جان هر مسلمانست
2 خانه گویی ز عطر خرخیز است دشت گویی ز حسن بستانست