- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برغم چشم تو بی پامن از شراب شدم خدا خراب کند خانه ات خراب شدم
2 فروخت خرقه و شیخ آب آتشین میخواست میان میکده من از خجالت آب شدم
3 ز دست هجر تو لب ریز گریه ام چکنم ز پای تا سر و سرتابه پا سحاب شدم
4 چو ماه روی تو از ابر زلف بیرون شد قسم بموی تو بیزار ز آفتاب شدم
5 مرا در آتش هجران گداختی یک عمر چه شد که این همه مستوجب عذاب شدم
6 اگرچه بیگنهم میکشد ولیک خوشم که در عداد شهیدانش انتخاب شدم
7 سؤال کرد ز من: عارف از پریرویان وفا چه دیدی؟ من عاجز از جواب شدم