-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خاک یک دو پایه فروتر نزول کن سرکوبی عروج دماغ فضولکن
2 تاب و تب غرور من و ما به سکتهگیر رقص خیال آبله پا بیاصول کن
3 نقصان گل اعادهٔ باغ کمان تست آدم شو و تلاش ظلوم و جهولکن
4 خلقی فتاده درگو غفلت زکسب علم چندی تو نیز سیر چراغان غولکن
5 سعی نفس به خلوت دل ره نمیبرد گو صد هزار سال خروج و دخولکن
6 فکر رسا مقید اغلاق لفظ چند چندانکهکم شودگرهت رشته طولکن
7 ای خط مستقیم ادبگاه راستی فطرت نخواهدت که ز مسطر عدول کن
8 تا هرکس از تو در خور فطرت اثر برد چون شوق در طبیعت عالم حلولکن
9 افراط جاه نیز ز افلاس نیست کم صبح سفید را بهتکلف ملولکن
10 تا غره کمال نسازد قناعتت بیدل ز خلق منت احسان قبولکن