- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دمی چون شمع گر جیب تغافل چاک میکردم به مژگان زبن شبستانها سیاهی پاک میکردم
2 به این گرد چمن چیزی که دارد اضطراب من گر از پا مینشستم عالمی را خاک میکردم
3 قضا گر میگرفت از من غبار قدردانیها فلکها را زمین سایههای تاک میکردم
4 به جست و جو اگر حاصل شدی اقبال پا بوسش سر افتاده را پیش از قدم چالاک میکردم
5 به یاد لعل اوگر میکشیدم از جگر آهی رگ یاقوت را بال خس و خاشاک میکردم
6 گذشت آن محمل فرصت که در بزم تماشایش به هر دیدن چو مژگان صد گریبان چاک میکردم
7 به پرواز آن قدر مایل نشد عنقای رنگ من که شاهین کبوتر خانهٔ افلاک میکردم
8 به صید دشت امکان همتم راضی نشد ورنه فلک هم حلقهواری بود اگر فتراک میکردم
9 به این وضعی که میریزم عرق در دشت و در بیدل غبار خودسری کاش اندکی نمناک میکردم