-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دمی بیسوز عشقت جان خود بر تن نمیخواهم چو شمع از سوز دارم زندگی مردن نمیخواهم
2 اگر یار منی از غیر دامن کش که چون یوسف گلی کز غیر دارد چاک در دامن نمیخواهم
3 نیم یعقوب کز اغیار پرسم یوسف خود را ز غیرت بلکه بویش هم ز پیراهن نمیخواهم
4 چو یابد عکس او ز آیینه دل میبرم رشکی از آنست این که این آیینه را روشن نمیخواهم
5 دلم بردی گرت لطفیست با من زنده مگذارش چو میدانی که در وصل تو او را من نمیخواهم
6 چرا باید که سوزم ز آتش دل خانه هر شب مقامی بعد ازین جز گوشه گلخن نمیخواهم
7 حریفان تا مزارم را نهند از درد گل بر گل چو میرم جز در پیر مغان مدفن نمیخواهم
8 بلا از هر طرف رو بر من آرد هرکجا باشم ز بیم این بلا در کوی او مسکن نمیخواهم
9 نمیخواهم کسی با دلبر من دوستی ورزد فضولی هیچ کس را من به خود دشمن نمیخواهم